خوشحالي يعني...


[ پنج شنبه 16 مرداد 1393 ] [ 1:3 ] [ iman ]
[ ]

عشق واقعي يعني...


[ چهار شنبه 15 مرداد 1393 ] [ 15:20 ] [ iman ]
[ ]

گاهي...


[ چهار شنبه 15 مرداد 1393 ] [ 15:20 ] [ iman ]
[ ]

خوشحالي يعني...


[ چهار شنبه 15 مرداد 1393 ] [ 15:16 ] [ iman ]
[ ]

خوشحالي يعني...


[ چهار شنبه 15 مرداد 1393 ] [ 15:15 ] [ iman ]
[ ]

life

 
اگر زندگيست چرا ميميريم؟
اگر مرگ است چرا زندگي ميكنيم؟
اگر شاديست چرا غمگينيم؟
اگر غم است چرا شاديم؟
اگر گريه است چرا ميخنديم؟
اگر خنده است چرا گريه ميكنيم؟اگر نرسيدن است چرا عاشقيم؟
و بالاخره اگر عشق است چرا نميرسيم؟؟؟؟
راستي واقعا زندگي چيست؟؟؟؟؟
 

[ چهار شنبه 15 مرداد 1393 ] [ 15:9 ] [ iman ]
[ ]

بي حضور تو

                                                                                                      


در انتظار توام 
در چنان هوایی بیا 
که گریز از تو ممکن نباشد 
.. 

 

تو 
تمام تنهایی‌هایم را 
از من گرفته‌ای 

خیابان‌ها 
بی حضور تو 
راه‌های آشکار 
جهنم‌اند


[ چهار شنبه 15 مرداد 1393 ] [ 1:47 ] [ iman ]
[ ]

تو ميماني

نمی‌میرد دلی کز عشق می‌گوید
و دستانی که در قلبی، نهال مهر می‌کارد

نمی‌خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا
و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبی‌ها


نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است

تو می‌مانی
در آواز پرستوهای آزاد و رها
آن سوی هر دیوار

تو می‌خوانی
بهاران با ترنم‌های هر باران

تو می‌بینی
گل زیبای باورهای نابت، غنچه خواهد کرد
نهال پاک ایمانت، دوباره سبز خواهد شد
نسیم صبح،
عطر آن سلام مهربانت هدیه خواهد داد
و با امواج دریا
بوسه بر دستان ساحل میزنی با عشق

تو را با مرگ کاری نیست
تو، خاموشی نخواهی یافت

الهی روح زیبا در بدن داری
تو نامیرای جاویدی

تو در هر شعله می‌مانی
تو در هر کوچه باغ عاشقی
با مهر می‌خوانی
و آواز تو را
حتی سکوتت را
لبان مردمان شهر، می‌بوسد

دوباره عشق می‌جوشد
تو چون نوری
سیاهی می‌رود،
اما تو می‌مانی..


[ چهار شنبه 15 مرداد 1393 ] [ 1:40 ] [ iman ]
[ ]

كاش..........

 

 

      کاش می‌دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
می‌تابانیبال مژگان بلندت را
می‌خوابانی
آه وقتی که  توچشمانت
آن جام لبالب از جان‌دارو را
سوی این تشنه جان سوخته می‌گردانی
موج موسیقی عشق
از دلم می‌گذرد
روح گل‌رنگ شراب
در تنم می‌گردد
دست ویرانگر شوق
پرپرم می‌کند ای غنچه رنگین، پرپر

من در آن لحظه که چشم تو به من می‌نگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطان خواهش را
در آتش سبز
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را می‌بینم

بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش می‌گفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است


[ چهار شنبه 15 مرداد 1393 ] [ 1:21 ] [ iman ]
[ ]

نمك زندگي

سلام  تا به حال با عشقت دعوا كردي بهت توصيه ميكنم كه اينكارو نكني چون بد عاقبتي داره ولي من كه عاشق عصبانيتشم خوب نمكه ديگه مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


[ سه شنبه 13 مرداد 1393 ] [ 23:43 ] [ iman ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 12 صفحه بعد